«سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد» اثر مرحوم نادر ابراهیمی چاپ ۱۳۸۸ روایتی داستانی از زندگی امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.
جلد اول این اثر که طی سالهای ۱۳۷۶- ۱۳۷۵ به رشته تحریر درآمده در سال ۱۳۸۸ توسط سورهمهر به چاپ رسیده است و تاکنون پنج بار به زیور طبع آراسته شده است. نویسنده در پایان جلد اول به نکته مهمی اعتراف کرده است: «در عمر خویش کاری چنین کمرشکن، درهمکوبنده و خوفانگیز انجام ندادهام و نه دیگر خواهم داد»؛ رمانی درباره انسانی تاریخساز، حال این پرسش مطرح میشود که چرا نویسنده توانمند و صاحب سبکی چون نادر ابراهیمی اینگونه از سختی و صعوبت نگارش چنین اثری داد سخن سر میدهد؟!
پاسخ به این پرسش میتواند سهل و ممتنع باشد یا اصلاً آنقدر سهل باشد که نیازی به توضیح و تفصیل نداشته باشد.
به طور طبیعی در نگارش رمان و داستان به تعبیر امروزی عناصر و عواملی چون طرح، تخیل، تجربه، تزاحم، نقطه عطف، شخصیت، راوی، محیط، زبان و نثر و... دخیلاند و در فرآیند تولید آن نقش ایفا میکنند. حال نگارش اثری ادبی و داستانی درباره شخصیتی حقیقی، تاریخساز و تحولآفرین که بزرگترین انقلاب جهان معاصر را رقم زده است و مسیر حرکت جهان را تغییر داده و چشمها و دلهای انبوهی از ملل را در سراسر نقاط جهان به سوی خود جلب کرده میتواند ساده باشد، بیتردید کمرشکن خواهد بود و عرقریزان روح میخواهد تا سطرهای آن جان بگیرند و با مخاطب سخن بگویند. ابراهیمی در مقدمه مینویسد: «من داستان مینویسم، تاریخ نمینویسم، تاریخهای بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته میشود و خواهد شد اما داستان فقط یک بار نوشته میشود، فقط یک بار.»
آنها که واقعیت را میخواهند نه حقیقت را، طالب واقعیات تاریخی هستند نه حقایق انسانی میتوانند بیدغدغه خاطر به بهترین تاریخها مراجعه کنند.
نثر شگفتآور ابراهیمی
حقیقت نیز همین است که نادر ابراهیمی حقایق انسانی را حول محور شخصیت اصلی اثر به منصه ظهور و بروز رسانده و سیما و چهره منور و تابناک پیرمراد و قبله اهل یقین را با قلمی زیبا و نثری شیوا و تأثیری
شگرف در دل خواننده مینشاند. او با قلماش جهانبینی و نگرش مصلح و مقتدای ایران معاصر را به تصویر میکشد.
نویسنده در این اثر داستانی، به دنبال افسانهبافی و قصهسرایی نبوده بلکه به جمیع معتبرات خویش سوگند خورده که آنچه گفته به اعتقاد و باورش عین حقیقت است و جز حقیقت هیچ نیست و بخشی از حقیقت که بتواند بخشهای دیگر حقیقت را نفی و انکار کند نیز نیست... این اثر چون رئال است، واقعگراست و هنرمندانه به توصیف و چهرهپردازی شخصیتهای خود میپردازد. مخاطب را به خود سنجاق میکند. نثر خیرهکننده، شگفتآور و رشکبرانگیز نادر ابراهیمی در این اثر به حد اعلای خود میرسد و خواننده را در سراسر جهان متن خویش اسیر و حیران میسازد.
«... یوسفخان صدای خوب مؤذن را که شنید، ایستاد، چه شیرین است، در کشمیر، بانگ اذانی اینگونه دلنشین را از ارتفاع شنیدن! یوسفخان جذب صدا شده، راهش را کج کرد و جادو شده به جانب صدا گام برداشت. میرفت، گویی که تشنه پا به مرگی، چشمه جوشانی یافته است. به مسجدی رسید محقر و مظلوم که آن صوت پرصلابت آسمانی، شوکتی شگفتانگیز به آن بخشیده بود. یوسفخان رفت، وضو گرفت و به نماز ایستاد. ایستاد تا بعد از نماز، مؤذن را بیابد، او را به چند سکه زر مهمان کند تا مؤذن بداند که آن صدای گرم به دیوار یخ نمیخورد. یوسفخان در حال دید که ملای بسیار جوانی از راه آن مناره کمارتفاع فرود آمد. به نماز ایستاد. تمام کرد و آنگاه از پنج پله منبر کهنه چوبین بیتراشی بالا رفت، برنشست و صدای گرمش را به میان جمع معدود فرستاد، آنگونه که عطر بهشتی در مجلسی بپاشند، به خداوندی خدا، به زیبایی زمین، به عظمت دل، به روشنی امید، به عطر نان تازه داغ، به حقیقت آفتاب و به عمق شبهای پرستاره سوگندتان میدهم که بمانید، استوار و سرسخت و دل داده بمانید، بکوشید، زندگی کنید، مهر بورزید، عاشق شوید، جهاد کنید، بنوشید، بخورید، ببخشید، خیرهسری کنید، بخندید، گریه کنید، تن به خفت و بیحرمتی به دینتان را ندهید، شادی کنید، بازی کنید و فرزندانتان را- حتی اگر معلول یا نااهل یا متمرد باشند- به قدر چشمانتان و بیش بیش هزار بار صدهزار بار بیش از چشمانتان دوست بدارید... ای در غربت ماندگان! ای از وطن گریختگان و راندگان بدانید که خداوند نزدیک است؛ نزدیکتر از هر چیز که نزدیکترین است به شما. نزدیکتر از خون به قلب، تفکر به ذهن، تن به روح...
یوسفخان مغلوب بر جای ماند. تا پایان آن وعظ کوتاه آفتابی... (ص ۹۸ کتاب)
و در فصل دره گل زرد میخوانیم:
یاد باد آن روستای گل زرد
درههای زرد
غم سرخ، غم سبز، غم زرد
غم رنگین پروبال روح
غم یک دهقان، با آن همه درد
یاد باد آن روستای گل زرد
قله کوچک زرد
و نسیم مهربان اما سرد
مرد با خود میگفت:
کاش غزلی مینوشتم روزی
نه به زیبایی حافظ
اما واژههایش همه درد
یاد باد آن روستای گل زرد
آقا نماز ظهرش را خوانده بود، چای دوم را خورده بود چند آیه را به تفکری نوشته بود، چند خط از اعلامیه دیگرش را ضد ستمکاران روزگار نوشته بود و... (ص۲۳۱)
تصویری دلنشین از امام(ره)
سطور این کتاب کوتاه، گویا و مضامین پرمعنی و پرمغز و به خوبی محتوا و مضمون را افاده میکند، خواننده را به اعماق تاریخ میبرد، آنگونه که کلمات، تصاویر شفاف و روشنی میشوند از حال و روز آن ایام و تصویرگر سیمای امام خمینی(ره) و آنچنان بر دل مینشیند که تو را یارای گذاشتن کتاب بر زمین نیست. واژگان خوشبو و طعم سطرهای سه دیدار دلنشین و دوستداشتنی و فضای زندگی، آنات و لحظات زندگی امام خمینی(ره) به گونهای تصویر و ترسیم شده که تو هنگام خوانش متن به وجود عظمت شخصیت، سعهصدر، کرامات، آینده روشن، جهانشمولی نگاه و اندیشه مقتدای ملت ایران و حرکت تاریخسازش پی میبری.
نویسنده در جلد اول از کودکی امام در خمین آغاز میکند و صحنهای جذاب و نفسگیر از ایستادگی او در برابر ظلم یک خانزاده به نوجوانی مظلوم را روایت میکند. سید روحالله در برابر آن ظالم میایستد و برای همیشه سایه سیاه ستم و زورگویی را از سر آن نوجوان مظلوم و محجوب کوتاه میکند و این نه با دعوا و ستیز بلکه با زبان برا و قاطعیت در کلام و نگاه نافذ میسر میشود و روایت داستان تا همسرگزینی امام(ره) و انتخاب خدیجه ثقفی به عنوان زوجه و دیدار با مهدی عراقی ادامه مییابد. کتاب سه دیدار، کتابی سه جلدی است که تاکنون دو جلد آن توسط سورهمهر به چاپ رسیده است.