شبی آن خادم حضرت را در خواب دید که به او میفرمایند: با زوار من تندی مکن، مهربان باش، باران حرم را میشوید، این ماجرا یکی از دهها روایت و کرامتی است که یکی از ارادتمندان آستان ابا عبدالله الحسین(ع) نقل میکند. «سیدهاشم کربلایی» از شش نسل قبل ساکن کربلا بوده است. نزدیک حرم پارچهفروشی دارد، بازار گرمی دارد و مشتری امانش نمیدهد، اما از همصحبتی با ما هم اکراه نمیکند. فارسی را نسبتاً حاضر جواب است و ما احتیاج به مترجم نداریم، سرهنگ مجتبی سلیمانی که خدایش بیامرزد و با آن امام سرجدا محشورش گرداند. مداح کاروان محمودی، زمینه این گفت و شنود را فراهم کرد. سیدهاشم قبلاً خانهاش نزدیک حرم حضرت ابوالفضل(ع) بوده و خودش هم جزو کفشداران حضرت و مدتی هم مسئولیت داشته است. پدرش حاج قاسم با لقب کفشدار شناخته میشود و اکنون هم سیداحمد هاشم فرزندش در کفشداری حرم که عربها به آن «کشواِنیه» میگویند، مشغول خدمتگزاری است.
«شباب فاضلیه» و اطعام عزاداران حرم حضرت ابوالفضل(ع) هیئت و هیئتداری در کربلا امری رایج و مقبول عام است. موکب و موکبها در ایام محرم در تمام نقاط کربلا به ویژه راههایی که به حرم مطهر ختم میشود با تمام وجود در خدمت زائران قرار میگیرند. موکب شباب فاضلیه سیدهاشم در داخل حرم حضرت ابوالفضل(ع) از اول تا سیزدهم محرم به اقامه عزا میپردازد. عزاداری، سینهزنی و مرثیهخوانی و... از جمله برنامههای این هیئت است. سیدهاشم با تلخی از دوران حکومت بعثیها و برخورد قهرآمیز و خفقان حاکم در آن زمان یاد میکند، به گونهای که هیچ علاقهای به یادآوری آن ایام و زنده کردن خاطرات تلخ برخورد با عزاداران ندارد.
او درباره نحوه پذیرایی و غذاهایی که برای زائران و مجاوران و مسافران عاشقان اباعبدالله(ع) تهیه میشود میگوید: خوراک قیمه، بادمجان، بامیه و بریانی گوشت از جمله نذور این هیئت است که در میان عزاداران توزیع میشود، اما شب تاسوعا و عاشورا هیئتی دیگر موسوم به «بلوش» که مسئول آن سیدی است ۱۰۰ تا ۱۵۰ دیگ غذا را در خیابان امام علی(ع) در ضلع شمالی حرم حضرت عباس(ع) بار میگذارد و از عزاداران و سینهزنان حسینی که از نقاط مختلف جهان به کربلا میآیند، پذیرایی میکند.
کرامات سقای عشق
سالهای قبل معلم بودم و همچنین کفشدار در قبله حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس(ع) که به همراه حاج عباس و حاج عبدالامیر به زائران خدمت میکردیم، شاید حدود ۵۰- ۴۰ سالی این توفیق را داشتیم، پدرم هم کفشدار حرم بود وهم رئیس فراشان، علاوه بر این روی گلدسته حرم مناجات میکرد، بسیاری اوقات زایمانها با مناجات و راز و نیازهای پدرم تسهیل میشد، اما من از سقای دشت کربلا کراماتی دیدهام و شنیدهام که بیان آن هوش را از دل انسان میبرد. پزشکی از متخصصان بیمارستان بغداد چشمش نمیدید، برای معالجهاش، به بسیاری از کشورها مراجعه کردند اما نتیجهای نگرفتند، شبی در حرم حضرت عباس(ع) خوابید و دست به دامان آن حضرت شد، وقتی از خواب برخاست بیناییاش را باز یافته بود، وقتی زائران متوجه شدند تمام لباسهایش را تکهتکه کردند و به عنوان تبرک بردند یا دزدی داخل حرم در حال دزدی دستش از حرکت باز ایستاد و توان تحرک از او سلب شد، خودش که متوجه کار زشتش شده بود رو به مردم ماجرا را گفت و از این قبیل کرامات بسیار نقل شده است و من خود شاهد آنها بودهام.
از معارضه با صدام تا تبعید به انگلیس
سختترین دوران زندگیام در دوره دیکتاتوری صدام گذشته است، معلم بودم و مشغول فعالیت، پس از شروع جنگ به اجبار مردم را به جبهه میبردند، من خودم را پنهان میکردم تا در دید نباشم. در این گیر و دارها چهار نفر از پسر عموهایم را به زور به جبهه بردند، آنها به جهت اینکه نخواستند به سمت ایرانیها شلیک کنند، تیرها را هوایی شلیک میکردند که توسط بعثیها اعدام شدند. من از ناحیه چشم دچار مشکل بودم، برای عمل چشم و درمان آن در ایام حکومت آن پلید راهی آنجا شدم و۱۰ سال ناخواسته از سرزمین پدریام دور بودم، قطعاً اگر بر میگشتم اعدامم میکردند، خیلی از عراقیهای آن زمان به ایران و انگلستان رفتند تا از شر کینهتوزیها و دشمنیهای صدام در امان بمانند یا در ایام درگیریها و قیام مردم کربلا بیش از ۵ هزار نفر از جوانان و مردان شهر کربلا در درگیریها کشته شدند چراکه ۱۳ روز این درگیریها به طول انجامید و هیچ صدایی در میان مدعیان حقوق بشر برای دفاع از حقوق شیعیان عراق بلند نشد.
کشتههای بعثی جایگاهی ندارند
ما در جنگ تلفات زیادی داشتیم؛ جنگی ناخواسته که صدام به ملت عراق تحمیل کرد. بعثیها که در طول جنگ به جبهه رفتند در میان مردم شأن وجایگاهی ندارند و مردم سراغشان را نمیگیرند اما نیروهای مجاهد مورد توجه مردمند.
زیارت همراه با شوک برقی
دوران صدام زیارت حرم مطهر امام حسین(ع) و حرم حضرت عباس(ع) بسیار سخت بود و هیچ گونه آزادی نداشتیم، یکبار رفتم داخل حرم، شرطه بعثی با شوک برقی زد روی دستم و و با اصرار میگفت، صدام را دعا کن، ما نمیتوانستیم آزادانه بگوییم یا حسین، روزی صد تا زوار هم نمیتوانستند به زیارت بروند. بعضی سالها شبهای تاسوعا و عاشورا در حرم را میبستند، اما الان حرم شب تا صبح به روی زائران و عاشقان باز است. یا اگر میخواستی عزاداران را اطعام بدهی مانع میشدند با لگد دیگهای غذا را به زمین میریختند، عزادارانی را هم که پیاده به زیارت میآمدند، دستگیر میکردند.
موکبها، میزبان عزاداران حسینی
اما حال و هوای کربلا در دو زمان واقعاً عاشورایی میشود، یکی روز عاشوراست که عاشورا در کربلا دوباره زنده میشود، یکی هم در روز اربعین، در روز عاشورا همه مردم ضجه میزنند، در و دیوار کربلا عزادار و غمگسار است و در همه جای کربلا میتوان از نذور هیئتها بهرهمند شد، جمعیت از کیلومترها با پای پیاده به شوق زیارت به سوی حرم سرازیر میشوند و همه سختیها اعم از فرورفتن از خار و خس و خاشاک در پاها، گرمای توانفرسا، تشنگی وعطش و گرسنگی را به جان میخرند تا به توفیق زیارت حضرت ارباب امام حسین(ع) نائل شوند، همه تلاش میکنند به نوعی به زائران حسینی خدمت میکنند و داخل حرم امکان ورود اصلاً وجود ندارد.
در اربعین حسینی نیز جنبش عظیمی در کربلا برپا میشود، میلیونها عاشق و دلباخته مکتب حسینی از سراسر جهان به نیت زیارت سالار شهیدان پیاده راهی حرم حسینی میشوند و در عراق از شهرهای مختلف هزاران موکب و هیئت با راهاندازی دستههای عزاداری، سینهزنی در قالب زمانبندی مشخص وارد کربلا میشوند، در راه موکبها با برپایی خیمه با انواع و اقسام غذاها و نوشیدنیها، میوهها از زائران و عاشقان اباعبدالله حسین(ع) پذیرایی میکنند و همچنین انواع خدمات اعم از شستن پا و دست و صورت، اصلاح موی سر، جایگاه استراحت و... به زائران ارائه میشود