متن ذیل سخنرانی خانم شیوا حریری از نویسندگان نشریه دوچرخه با عنوان ویرایش برای کودکان ونوجوانان در هم اندیشی ویرایش است که در انتشارات فنی ایران برگزار شد
اتفاق خیلی خوبی است که قرار است دربارهی ویرایش، و ویرایش برای کودک و نوجوان صحبت کنیم. حرفهایم را با نقل خاطرهای شروع میکنم. چند وقت پیش یکی از نویسندگان نامآشنای حوزهی نوجوان را که کتابهای خوب زیادی هم دارد، برای اولین بار دیدم. او وقتی فهمید من ویراستار هستم با حیرت گفت: واقعاً شما ویراستارید؟ من تا به حال یک ویراستار را به چشم ندیده بودم.
به نظرم این جملهی ساده بهروشنی رابطهی نویسنده و ویراستار را در ایران نشان میدهد و علاوه بر این نشان میدهد که بهرغم قدمت طولانی ویرایش در ایران هنوز این کار ناشناخته و مبهم است، آنقدر که دیدن یک ویراستار از نزدیک میتواند مانند دیدن گونهای از موجودات نادرشگفتیآفرین باشد!
از همین منظر جای خالی زیادی برای حرف زدن دربارهی ویرایش بهطور کلی و ویرایش متون کودک و نوجوان بهطور خاص وجود دارد. میگویم بهطور خاص به این دلیل که ادبیات کودک و نوجوان هنوز همدر بسیاری از مواقع جدی گرفته نمیشود و نویسندهاش در مقایسه با نویسندهی ادبیات بزرگسال درجهی دوم محسوب میشود و در چنین فضایی ویرایش جای خودش را دارد.
مهم است به نکتهی دیگری هم اشاره کنم. ما معمولاً کودک و نوجوان را با هم میبینیم و گاهی هم خلاصه میکنیم و به همهشان کودک میگوییم. اما با تفاوت اساسی این دو گروه سنی، صحبت کردن دربارهی این موضوع به عنوان یک کل خطاست. و میدانیم هر کدام از این ردههای سنی تقسیمبندیهای جزئیتری دارد که در ویرایش تخصصی باید مد نظر قرار گیرد. من البته در اینجا بیشتر از واژهی بچهها استفاده میکنم که گمان میکنم کلیتر است.
وقتی به موضوع این جلسه فکر میکردم، سعی کردم بر نقطههای تفاوت ویرایش برای بچهها متمرکز شوم. البته نکتههای کلی هم وجود دارد که بهطور خلاصه به آنها اشاره خواهم کرد.
یکی از این موارد شناخت دنیای بچهها، شناخت زندگیها و خواستههایشان به دور از سادهانگاریهای متداول است. دنیای بچههای امروز، تواناییها و اطلاعاتشان نهتنها ساده نیست که بسیار پیچیده است. اگر این شناخت را نداشته باشیم و در این مورد بهروز نباشیم، از آنها عقب میمانیم و نمیتوانیم ارتباط درستی برقرار کنیم. بچههای امروز مشغولیتها و سرگرمیهای زیادی دارند. ما برای اینکه آنها را به کتاب جذب کنیم، باید دقیق و همهجانبه کار کنیم.
مورد بعدی شناخت زبان بچههای امروز و دایرهی واژگان مورد استفاده است. این موضوع دربارهی گروههای سنی مختلف کاملاً متفاوت است. برای گروه سنی کودک و خردسال مهم است که دایرهی واژگانبچهها را بدانیم و ضمن اینکه سعی میکنیم کلمههای تازهای به این دایره اضافه کنیم، از حلقهی درک و ذهنیتشان خارج نشویم و آنها را دچار سردرگمی نکنیم. وقتی به گروه سنی بزرگتر میرسیم، یعنی نوجوان، موضوع متفاوت میشود، این بار در کنار اینکه باید زبان نوجوانهای امروز را بشناسیم، توجه داشته باشیم که آنها را کودک فرض نکنیم و دستکم نگیریم. همه میدانیم نوجوانها به این موضوع چهقدر حساس هستند و اگر چنین حسی به کار پیدا کنند، حتماً آن را پس میزنند.
اما در کنار شناخت زبان امروز توجه به زبان معیار و زبان سالم ضروری است. برای گروه سنی کودک و خردسال به دلیل اینکه در مرحلهی زبانآموزی و یادگیری هستند و برای نوجوان چون زبان در حال شکلگیری، رشد و تثبیت است.
ای کاش میتوانستم بگویم برای همهی اینها، یعنی شناخت دنیای بچهها و دایرهی واژگان و اطلاعاتشان میتوانیم به کتابهای درسی مراجعه کنیم. اما متأسفم که کتابهای درسی نظم و قانون قابل اتکایی، حتا دربارهی رسمالخط ندارند و به نظر نمیرسد منبع مورد مراجعهی مناسبی باشند.
و اما رسمالخط! همیشه در صحبت با ناشر و نویسنده یا کسان دیگر میگویم رسمالخط کماهمیتترین موضوع در بحث ویرایش است. البته این صحبت در مواقعی که ویراستار و ناشر جز به رسمالخط توجه نمیکند و ویرایش در حد ویرایش فنی خلاصه میشود، ممکن است درست باشد، اما وقتی به این موضوع توجه کنیم که فرهنگستان زبان فارسی پس از این همه سال نتوانسته دربارهی رسمالخط به نتیجهی قطعی برسد و مرتب تصمیمهایش را تغییر میدهد، موضوع رسمالخط ساده و کماهمیتنیست. یکی از مثالهایش هم استفاده از یای میانجی یا همزهی بالای ه است که هر چند وقت تغییر میکند. عجیبترین استدلالی که برای تغییر دوبارهی یای میانجی به همزه شنیدم، این بود که یای میانجی خیلی جا میگیرد! نتیجهاش هم میشود اینکه هر ناشری بر اساس سلیقه یا درک خودش شیوهنامهای تدوین میکند و بر اساس آن کار میکند. این تناقضها به ویژه برای گروه سنی کودک که در حال آموختن هستند، سخت و گیجکننده است.
استفاده از زبان محاوره مورد بعدی است. دربارهی استفاده از زبان محاوره اختلاف نظر زیاد است. یکی از نظرها این است فهم زبان محاوره برای بچههای اقوام و مناطق مختلف ایران که زبان یا گویش منطقهی خودشان را دارند، ممکن است سخت باشد. اما با توجه به کمرنگ شدن بسیاری از زبانها و گویشهای محلی و اینکه بین زبانهای بچههای مناطق مختلف دیگر تفاوت زیادی وجود ندارد، آیا فهم محاوره دشوار است؟ از طرفی نوجوانها در شبکههای اجتماعی و وبلاگها حضور جدی دارند و معمولاً از زبان محاوره استفاده میکنند. تجربهی شخصی من در نشریهی دوچرخه این است که بچهها هرچه بیشتر میگذرد، بیش به زبان محاوره نامه و داستان مینویسند و خیلی وقتها مرز و تفاوت میان زبان محاوره و رسمی را تشخیص نمیدهند و در واقع شاید بتوان گفت که زبان محاوره زبان نوجوان امروز است. در این صورت مقاومت دربرابر این زبان، مقاومت دربرابر زبان نوجوان امروز نیست؟ پاسخ این سؤال را نمیدانم. البته شکی نیست که زبان محاوره دایرهی واژگان و امکانات محدودتری دارد، اما از طرفی واژههایی در فارسی امروز وجود دارد که تنها در محاوره استفاده میشود و معنا پیدا میکند و برگرداندن آن به زبان معیار، متن را غیرعادی و مصنوعی میکند.
دربارهی استفاده از محاوره برای گروه سنی خردسال و کودک موضوع دیگری مطرح است که به بحث شکلگیری و آموختن زبان مربوط است.
موضوعی که کمتر دربارهی آن صحبت میشود، ویرایش مطبوعات کودک و نوجوان است. البته ویرایش مطبوعات به دلیل سرعت کار و محدودیت زمان چندان معمول نیست. اما علاوه بر موضوع زبانآموزی و رشد زبانی و چیزهایی از این قبیل باید به این نکته توجه داشت که برخورد بچهها با نشریههایشان با بزرگسالها کاملاً متفاوت است. بچهها اگر با نشریهای ارتباط برقرار کنند، دلبستهاش میشوند و از آن الگو میگیرند. به همین دلیل هم زبان پاکیزه و سالم در مطبوعات اهمیت پیدا میکند.
و میماند چند نکتهی کلی که کوتاه به آن میپردازم.
یکی آنها موضوع ویراستار و سرویراستار در ایران است. ویرایش در ایران با آنچه در غرب – دستکم ـ از آن میشنویم، تفاوت اصولی دارد.همهی ما که اینجا هستیم میدانیم که ویراستار غربی چه نقش و قدرتی در تولید کتاب دارد. نمیدانم چند ناشر ایرانیسرویراستار دارند یا ندارند، کسی که در مرحلهی تولید کتاب نقش داشته باشد، یا دستکم پس از تولید اجازهی دخالت و تغییر داشته باشد، اما ویراستار در شکل معمولش در آخرین مرحلهی نگارش وارد این چرخه میشود، وقتی کتاب از طرف ناشر تأیید شده و قرارداد هم بسته شده است. در این مرحله دست ویراستار برای اعمال نظر در کتاب بسته است و کار ویرایش بسیار به روحیه و پذیرش نویسنده بستگی دارد و به همین دلیل و به دلیل حمایت نکردن ناشر از ویراستارگاهی به همان ویرایش فنی خلاصه میشود. از سویی کاملاً متفاوت به نظر میرسد این روزها داشتن ویراستار برای ناشر به ژستی از فرهیختگی یا حرفهای بودن تبدیل شده. بنابراین کتابهایی وارد بازار میشود که با وجود داشتن نام ویراستار در شناسنامه، به نظر نمیرسد که حتا یک بار هم خوانده شده باشند و همان رسمالخط و علائم سجاوندی هم در آنها رعایت نشده است.
موضوع اساسی این است که ویرایش کاری دقیق و زمانبر است. میدانم که این جملهی جدیدی نیست. اما تکرارش برای این است که بدانیم کار دقیق و زمانبر هزینه دارد. چیزی که ناشران چندان به آن علاقه ندارند. خواستهی آنها از ویراستار معمولاً این است که سر و شکل کتاب را در کمترین زمان کمی مرتب کند و تحویل دهد. بارها مجبور شدهام ناشر را متقاعد کنم که باید متنی را که ویرایش کردهام نویسنده ببیند، به سؤالها و ابهامهایم پاسخ بدهد و برگرداند تا یک بار دیگر بخوانم و مطمئن شوم مشکلی در کار باقی نمانده است. چند ناشر حاضرند هزینهی این ویرایش را بپردازند؟ چند ویراستار حاضرند برای یک کتاب این همه وقت بگذارند؟
در این آشفتهبازار یکی دیگر از چیزهایی که مورد غفلت قرار گرفته، غیر از خود ویرایش کتاب و ارتباط نویسنده و ویراستار و هزینهی ویراستاری و چیزهای زیادی دیگر، اخلاق ویراستاری است. ویراستار امین نویسنده است. به او اعتماد شده و کتاب به دستش سپرده شده. کسی که ضعفها نویسنده را میبییند، غلطهای املایی و انشاییاش را تصحیح میکند و خطاهایش را گوشزد میکند. ویراستار مالک کتاب نیست، رقیب نویسنده نیست. همکار اوست. اولین خوانندهی اثرش. چشم سوم. کسی که میتواند دور از احساسات یا عادت به کتاب نگاه کند. اخلاق ویراستاری حکم میکند که ویراستاراز این اعتماد سوءاستفاده نکند و پا را از اختیاراتش فراتر نگذارد و مشکلات احتمالی نویسنده و کتابش را نقل مجالس نکند.
موضوع بعدی جامعهی ویراستاری است. ما مهرههای پراکندهای هستیم و بدون ارتباط به هم کار میکنیم. در بسیاری از موارد حتا همدیگر را نمیشناسیم. اگر با ناشر به مشکل بربخوریم، مرجعی برای مراجعه نداریم. آموزش متشکلی هم نداریم. نقد هم نداریم. به همهی این دلایل به انجمن یا تشکلی که به این جمع هویت بدهد، نیاز داریم.