وقتی مسایل با یک بخشید تمام می شود!

---

صبح دیروز ساعت 8 از خانه زدم بیرون .سر خیابان تاکسی سمندی نگه داشت وچون به مسیر دلخواه ام می رفت سوار شدم . !در بین راه یک مسافر دیگر هم سوار شد وظرفیت تکمیل شد . 

بعد از عبور از زیر گذر شهران ناگهان راننده بر خلاف سایر خطی ها از مسیر دیگری طی  طریق کرد که با اعتراض مسافر بقل دستی من مواجهه شد اوبه اعتراض پیاده شد .از سوی دیگر راننده هم به اعتراض وپس از اصرار برای پرداخت کرایه وامتناع مسافر از در دیگر پیاده شد. بحث ومجادله راننده ومسافر ادامه یافت وداشت تبدیل به زدو خورد می شد. از راننده اصرار بر این بود که مسیر فعلی که می رود هم در کمترین زمان به مترو می رسد واز مسافر هم انکار که الا وبالله مسیر درست همان است که من می گویم . 

 خلاصه  داد فریاد راننده ومسافر در فضای میدان پیچیده بود ومردم با تعجب نگاه می کردند ومی گذشتندند . 

دقیقه ای نگذشت که راننده مسافر را قانع کرد که سوار  شود والبته بحث میان انها اندکی ادامه یافت وهر از گاهی اتشباری مختصری ردوبدل می شد تا انکه از وسط راه کلا اتشباری متوقف شد .راننده ارام تر شد ولی با سرعت هرجه تمام تر می رفت . 

مسافر هم چند بار  نفس عمیقی بیرون داد تا تخلیه شود .مسافری بین راه پیاده شد وراننده کلی تعارف کرد که کرایه از او نگیرد وقربان صدقه اش رفت. بالاخره به مترو رسیدیم واینجا دیگر ورق برگشت وهردو یعنی راننده ومسافر از کرده خویش پشیمان شدند.از راننده اصرار که کرایه نگیرد واز مسافر ابرام که بپردازد .وبالاخره بزرگترین شگفتی این ماجرا رخ داد وان این بود که هردو از هم عذر خواهی کردند .ما متعجب ماندیم که قضیه  از کجا به کجا رسید. هرچند از قدیم گفته اند همه دعوا ها آخرش آشتی  است اما چرا برای یک سری چیزهای کوچک وموضوعات ریز بی ارزش وقت وانرژی وابروی مان را به هدر بدهیم .بنابراین ا وقتی خیلی دعواهای بی ارزش با یک ببخشید حل می شود چرا پاچه هم را بگیریم...